میدان نقش جهان اصفهان

میدان نقش جهان اصفهان در دوره تیموریان ساخته شد. ساخت این میدان در سال ۱۰۱۱ قمری آغاز شد و مراحل پایانی ساخت آن تا سال ۱۰۲۵ به طول انجامید. در نهایت از سال ۱۰۲۵ قمری، طراحی‌ها و تزیین مسجد و دیگر بخش‌های این میدان آغاز شد و تا دوره‌ی حکومت جانشینان شاه عباس نیز ادامه یافت. در دوران صفویه، میدان نقش جهان به مرکز اصلی شهر تبدیل شده و بر رونق اقتصادی و توسعه بازارها تاثیر زیادی داشته است. از سوی دیگر شاه عباس صفوی به منظور توسعه‌ی بخش جنوبی شهر و حاشیه‌های زاینده رود، تصمیم به ساخت این میدان گرفت. در این میدان در دوره شاه عباس و پادشاهان پس از او چوگان، رژه‌ارتش و نمایش‌های مختلف برگزار می شد. علت اینکه میدان نقش جهان با چنین نامی شهرت یافت این بود که پیش از ساخت میدان، در همان محل یک باغ بسیار بزرگ وجود داشت که نام آن نقش جهان بود. این میدان به شکل یک مستطیل به طول بیش از 500 متر و عرض 165 متر است. میدان نقش جهان در سال ۱۳۱۳ در فهرست آثار ملی ایران قرار گرفت و در سال ۱۳۵۸ نیز در فهرست یونسکو ثبت جهانی شد.

۲۴ شهریور ۹۸ ، ۰۷:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
anahita amani

گنبد کاووس

سلسله آل‌زیار مهمترین سلسله‌ای بود که در گنبد کاووس حکومت کرد. در دوران آل‌زیار این شهر به نام شهر گنبد قابوس مشهور بوده است. از آل‌زیاران برج آجری قابوس مانده که به احتمال زیاد، مدفن یکی از حاکمان آل‌زیار به نام قابوس‌بن وشمگیر است. در محل فعلی گنبد کاووس در گذشته شهری به نام هیرکان و سپس گرگان یا جرجان قرار داشته است. شهر گنبد قابوس به دلیل اینکه در جاده ابریشم قرار داشته از لحاظ تجاری مهم بوده است.

 

 

 

 

۱۸ شهریور ۹۸ ، ۱۰:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
anahita amani

سی و سه پل اصفهان

 از نام‌های دیگر سی و سه پل اصفهان می‌توان به پل الله وردی خان، پل جلفا و پل عباسی اشاره کرد. سی و سه پل از مجموعه زیرساخت‌هایی است که در دوران صفوی و یعنی زمانی که اصفهان پایتخت این حکومت بود، ساخته شد. شاه عباس اول صفوی این پل را با سرپرستی الله وردی‌خان سردار گرجستانی تبار و با معماری استاد حسن بنا ساخت. هر چند برخی باور دارند که شیخ بهایی در طراحی و مهندسی آن نقش داشته است. سی و سه پل در زمان شکل گیری و توسعه اصفهان، یکی از محورهای اصلی ارتباطی در شهر بوده است و چهار باغ عباسی را به چهار باغ بالا و محله جلفا متصل می‌کند. سی و سه پل، طولانی ترین پل روی زاینده رود است. سی و سه پل دارای ۳۳ دهانه و ستون اصلی است. گرچه در ابتدا ۴۰ دهانه داشته، ولی برخی از آنها به تدریج متروک شده‌اند. در بخش داخلی پل، تصویرها و نگارگری‌هایی نیز وجود داشته است که در گذر زمان از میان رفته است. مشهور است که در ملات سی و سه پل از سفیده تخم مرغ استفاده شده است و این موجب استحکام آن شده است. 

 

 

۱۵ مرداد ۹۸ ، ۰۹:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
anahita amani

پل مارنان اصفهان

مارنان تغییر شکل یافته واژه ماربین و خود این واژه تغییر یافته واژه مهربین است. واژه مهر بین احتمالا به دلیل وجود معبد مهرپرستی بر بلندای کوهی سنگی در این ناحیه اطلاق می شده که از تمام قریه های اطراف قابل مشاهده بوده است. بر اساس نظریه دیگری  پیچ و خم مارگونه زاینده رود در این قسمت سبب شده تا روستای نزدیک به آن مارنان یعنی مارگونه نامیده شود و پس از ساخت پل به همان نام روستای نزدیک به آن شناخته می شده است. طول پل مارنان اصفهان ۱۶۰ متر است و شامل ۱۷ دهنه می باشد. پل مارنان نقش آب بند را نیز ایفا می کرده است. این پل از آجر و ملات گچ ساخته شده است. تاریخ دقیق ساخت بنا و نام سازندگان این پل هنوز هم در هاله ای از ابهام است. برخی معتقدند این پل نیز به سان پل شهرستان در دوره ساسانیان پایه گذاری شده و در دوره صفویه بازسازی شده است. برخی دیگر اما این پل را محصول عصر صفوی و تاجری ثروتمند از ارامنه جلفا به نام سرافراز می دانند که در زمان صفویه این پل را به هزینه شخصی خود ساخته و یا بازسازی کرده است. همین امر سبب شده تا این پل به نام پل سرافراز نیز شناخته شود. پل بارها بر اساس رخدادهای طبیعی آسیب دیده و مورد بازسازی قرار گرفته است اما هنوز هم بدون کم و کاست  همان شکل و شمایل عصر صفوی خود را دارد.

۰۷ مرداد ۹۸ ، ۰۷:۰۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
anahita amani

متن کامل کتیبه داریوش در بیستون

بند 1 – من داریوش ، شاه بزرگ ، شاه شاهان ، شاه در پارس ، شاه کشورها ، پسر ویشتاسب ، نوه ارشام هخامنشی .

بند 2 - داریوش شاه گوید : پدر من ویشتاسب ، پدر ویشتاسب ارشام ، پدر ارشام آریامن ، پدر آریامن چیش پیش ، پدر چیش پیش هخامنش .

بند 3 - داریوش شاه گوید : بدین جهت ما هخامنشی خوانده می شویم [ که ] از دیرگاهان اصیل هستیم . از دیرگاهان خاندان  ما شاهان بودند .

بند 4 – داریوش شاه گوید: 8 [ تن ] از نیاکان  من شاه بودند . من نهمین [ هستم ] ما 9 [ تن ] پشت اندر پشت ( در دو شاخه ) شاه هستیم .

بند 5 – داریوش شاه گوید : به خواست اهورا مزدا من شاه هستم . اهورا مزدا شاهی را به من داد .

بند 6 – داریوش شاه گوید : این [ است ] که از آن من شدند به خواست اهورا مزدا من شاه آنها بودم . پارس ، عیلام ، بابل ، آشور ، عرب ، مودرای ( مصر ) ، اهل دریا ( فینیقیها ) ، سارد ( لیدی ) ، یونان ( یونانی های ساکن آسیای صغیر ) ، ماد ، ارمنستان ، کپدوکیه ، پرثو ، زرنگ ( سیستان ) ، هرئی و( هرات ) ، باختر ( بلخ ) ، سغد ، گندار ( دره کابل ) سک ( طوایف بین دریاچه آرال و دریای مازندران ) ، ثت گوش ( دره رود هیرمند ) ، رخج ( قندهار ) ، مک ( مکران و عمان ) جمعاً 32 کشور .

بند 7 – داریوش شاه گوید : این [ است ] کشورهایی که از آن من شدند . به خواست اهورامزدا بندگان من بودند . به من باج دادند . آنچه از طرف من به آنها گفته شد ، چه شب ، چه روز همان کرده شد .

بند 8 – داریوش شاه گوید : در این کشورها مردی که موافق بود او را پاداش خوب دادم آنکه مخالف بود اورا سخت کیفر دادم . به خواست اهورا مزدا این کشورهایی [ است ] که بر قانون من احترام گذاشتند . آن طوری که به آنها از طرف من گفته شد همانطور کرده شد .

بند 9 – داریوش شاه گوید : اهورا مزدا مرا این پادشاهی داد . اهورا مزدا مرا یاری کرد تا این شاهی بدست آورم . به یاری اهورا مزدا این شاهی را دارم .

بند 10 – داریوش شاه گوید : این [ است ] آنچه به وسیله من کرده شد پس از اینکه شاه شدم . کمبوجیه نام پسر کوروش از ما او اینجا شاه بود . همان کمبوجیه را برادری بود بردی نام هم مادر [ و ] هم پدر با کمبوجیه . پس از آن کمبوجیه آن بردی را بکشت ، به مردم معلوم نشد که بردی کشته شده . پس از آن کمبوجیه رهسپار مصر شد ، مردم نا فرمان شدند . پس از آن دروغ در کشور بسیار شد هم در پارس ، هم در ماد ، هم در سایر کشورها .

بند 11 – داریوش شاه گوید : پس از آن مردی مغ بود گئومات نام . او از پ ئیشی یا وودا ( پی شیاووادا ) برخاست . کوهی [ است ] ارکدیش ( ارکادری ) نام . چون از آنجا برخاست از ماه وی یخن 1 چهارده روز گذشته بود . او به مردم چنان دروغ گفت [ که ] : من بردی پسر کوروش برادر کمبوجیه هستم . پس از آن مردم همه از کمبوجیه برگشته به سوی او شدند هم پارس ، هم ماد ، هم سایر کشورها . شاهی را برای خود گرفت . از ماه گرم پد 2 9 روز گذشته بود آنگاه شاهی را برای خود گرفت . پس از آن کمبوجیه به دست خود مرد .

بند 12- داریوش شاه گوید : نبود مردی ، نه پارسی ، نه مادی ، نه هیچ کس از تخمه ما که شاهی را گئومات مغ باز ستاند . مردم شدیداً از او میترسیدند که مبادا مردم بسیاری را که پیش از آن بردی را شناخته بودند بکشت . بدان جهت مردم را می کشت که مبادا مرا بشناسند که من بردی پسر کوروش نیستم . هیچ کس یارای گفتن چیزی درباره گئومات مغ نداشت تا من رسیدم . پس از آن من از اهورا مزدا مدد خواستم . اهورا مزدا به من یاری ارزانی فرمود . از ماه باگادیش 3 10 روز گذشته بود . آنگاه من با چند مرد آن گئومات مغ و آنهایی را که برترین مردان دستیار [ او ] بودند کشتم . دژی سیک ی ووتیش 4 ، نام سرزمینی نی سای نام در ماد آنجا او را کشتم . شاهی را از او ستاندم . به خواست اهورا مزدا من شاه شدم . اهورا مزدا شاهی را به من داد .

بند 14 – داریوش شاه گوید : شاهی را که ازما برداشته شده بود آن را من برپا کردم . من آن را در جایش استوار نمودم . چنانکه پیش از این [ بود ] همان طور من کردم . من پرستشگاه هایی را که گئومات مغ ویران کرده بود مرمت نمودم . به مردم چراگاه ها و رمه ها و غلامان و خانه هایی را که گئومات مغ ستانده بود بازگرداندم . من مردم را در جایش استوار نمودم ، هم پارس ، هم ماد و سایر کشورها را . چنان که پیش از این [ بود ] آنچه را گرفته شده [ بود ] برگرداندم . به خواست اهورا مزدا من این را کردم . من کوشیدم تا خاندان ما را در جایش استوار نمایم چنان که پیش از این [ بود ] آن طور من کوشیدم به خواست اهورا مزدا تا گئومات مغ خاندان ما را برنگیرد .

بند 15 – داریوش شاه گوید : این [ است ] آنچه من کردم پس از آنکه شاه شدم .

بند 16 – داریوش شاه گوید : چون من گئومات مغ را کشتم پس از آن مردی آثرین ( آثرینا ) نام پسر او در خوزستان ( اووج ) برخاست . به مردم چنین گفت : من در خوزستان شاه هستم . پس از آن خوزیان نافرمان شدند . به طرف آن آثرین گرویدند . او در خوزستان شاه شد . و مردی بابلی ندئیت ب ئیر ( نیدنیتوبل ) نام پسر ائین ئیر او در بابل برخاست . چنین مردم را بفریفت [ که ] : من نبوکدرچرپسر نبتون ئیت هستم . پس از آن همه مردم بابلی به طرف آن ندئیت ب ئیر گرویدند . بابل نافرمان شد . او شاهی را در بابل گرفت .

بند 17 – داریوش شاه گوید : پس از آن من رهسپار بابل شدم به سوی آن ندئیت ب ئیر که خود را نبوکدرچر می خواند . سپاه ندئیت ب ئیر دجله را در دست داشت . آنجا ایستاد . و آب عمیق بود . پس از آن من سپاه را بر مشکها قرار دادم . پاره ای بر شتر سوار کردم . برای عده ای اسب تهیه کردم . اهورا مزدا به من یاری ارزانی فرمود به خواست اهورا مزدا دجله را گذشتیم . آنجا آن سپاه ندئیت ب ئیر را بسیار زدم . از ماه اثری یادی ی 5 ، 26 روز گذشته بود .

بند 19 – داریوش شاه گوید : پس از آن من رهسپار بابل شدم . هنوز به بابل نرسیده بودم شهری زازان نام کنار فرات آنجا این ندئیت ب ئیر که خود را نبوکدرچر می خواند با سپاه بر ضد من به جنگ کردن آمد . پس از آن جنگ کردیم . اهورا مزدا به من یاری ارزانی فرمود . به خواست اهورا مزدا من سپاه ندئیت ب ئیر را بسیار زدم . بقیه به آب انداخته شد . آب آن را برد . از ماه انامک 6 ، 2 روز گذشته بود که چنین جنگ کردیم .

بند 1 – داریوش شاه گوید : پس از آن ندئیت ب ئیر با سواران کم گریخت رهسپار بابل شد . پس از آن من رهسپار بابل شدم . به خواست اهورا مزدا هم بابل گرفتم هم ندئیت ب ئیر راگرفتم . پس از آن من ندئیت ب ئیر را در بابل کشتم .

بند 2 – داریوش شاه گوید : مادامی که من در بابل بودم این [ است ] کشورهایی که نسبت به من نافرمان شدند . پارس ، خوزستان ، ماد ، آشور ، مصر ، پارت ، مرو ، ثت گوش ، سکاییه .

بند 3 – داریوش شاه گوید : مردی ، مرتی ی نام پسر چین چی خری شهری گوگن کا نام در پارس آنجا ساکن بود . او در خوزستان برخاست . به مردم چنین گفت که من ایمنیش شاه در خوزستان هستم .

بند 4 – داریوش شاه گوید : آن وقت من نزدیک خوزستان بودم . پس از آن خوزیها از من ترسیدند . مرتی ی را که سرکرده آنان بود گرفتند و او را کشتند .

بند 5 – داریوش شاه گوید : مردی مادی فرورتیش نام در ماد برخاست . چنین به مردم گفت که : من خش ثرئیت از تخمه هوخشتر هستم . پس از آن سپاه ماد که در کاخ او [ بود ] نسبت به من نا فرمان شد به سوی آن فرورتیش رفت ( گرویدند ) او در ماد شاه شد .

بند 6 – داریوش شاه گوید : سپاه پارسی و مادی که تحت فرمان من بود آن کم بود . پس از آن من سپاه فرستادم . ویدرن نام پارسی بنده من او را سرکرده آنان کردم . چنان به آنها گفتم : فرا روید آن سپاه مادی را که خود را از آن من نمی خواند بزنید . پس از آن ، آن ویدرن با سپاه روانه شد ، چون به ماد رسید شهری ماروش نام در ماد آنجا با مادیها جنگ کرد . آن که سرکرده مادیها بود او آن وقت آنجا نبود اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد . از ماه انامک 27 روز گذشته بود . آنگاه جنگ ایشان در گرفت . پس از آن ، سرزمینی کمپند نام در ماد آنجا برای من بماند تا من به ماد رسیدم .

بند 7 – داریوش شاه گوید : دادرشی نام ارمنی بنده من ، من او را فرستادم به ارمنستان ، چنین به او گفتم : پیش رو [ و ] آن سپاه نافرمان را که خود را از آن من نمی خواند بزن . پس از آن دادرشی رهسپار شد . چون به ارمنستان رسید پس از آن نافرمان گرد آمده به جنگ کردن علیه دادرشی فرارسیدند . دهی زوزهی نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد . از ماه ثورواهر 7 8 روز گذشته بود چنین جنگ کرده شد.

بند 8 - داریوش شاه گوید : باز دومین بار نافرمانان گرد آمده به جنگ کردن علیه دادرشی فرا رسیدند . دژی تیگر نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد . از ماه ثورواهر 18 روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان در گرفت .

بند 9 - داریوش شاه گوید : باز سومین بار نافرمانان گرد آمده به جنگ کردن علیه دادرشی فرا رسیدند . دژی اویما نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد .

از ماه ثائیگرچی 8 ، 9 روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان در گرفت . پس از آن دادرشی به خاطر من در ارمنستان ماند تا من به ماد رسیدم .

بند 10 - داریوش شاه گوید : پس از آن وامیس نام پارسی بنده من او را فرستادم ارمنستان و چنین به او گفتم : پیش رو [ و ] سپاه نافرمان که خود را از آن من نمی خواند آن را بزن . پس از آن وامیس رهسپار شد . چون به ارمنستان رسید پس از آن نافرمان گرد آمده به جنگ کردن علیه وامیس فرا رسیدند . سرزمینی ایزلا 9 نام در آشور آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار زد . از ماه انامک 15 روز گذشته بود . آنگاه جنگ ایشان در گرفت .

بند 11 - داریوش شاه گوید : باز دومین بار نا فرمانان گرد آمده به جنگ کردن علیه وامیس فرا رسیدند . سرزمینی ااتی یار نام در ارمنستان آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد . نزدیک پایان ماه ثورواهر آنگاه جنگ ایشان در گرفت . پس از آن وامیش برای من ( منتظر من ) در ارمنستان بماند تا من به ماد رسیدم .

بند 12- داریوش شاه گوید : پس از آن من از بابل بدر آمدم . رهسپار ماد شدم چون به ماد رسیدم شهری کوندروش نام در ماد آنجا فرورتیش که خود را شاه در ماد میخواند با سپاهی به جنگ کردن علیه من آمد پس از آن جنگ کردیم . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه آن فرورتیش را بسیار زدم . از ماه ادوکن ئیش 10 25 روز گذشته بود که چنین جنگ کرده شد .

بند 13 - داریوش شاه گوید : پس از آن ، فرورتیش با سواران کم گریخت . سرزمینی ری نام در ماد از آن سو روانه شد . پس از آن من سپاهی دنبال [ او ] فرستادم . فرورتیش گرفته شده به سوی من آورده شد . من هم بینی هم دو گوش هم زبان [ او ] را بریدم . و یک چشم [ او ] را کندم . بسته بر دروازه [ کاخ ] من نگاشته شد . همه او را دیدند . پس از آن او را در همدان دار زدم و مردانی که یاران برجسته [ او ] بودند آنها را در همدان در درون دژ آویزان کردم .

بند 14 - داریوش شاه گوید : مردی چی ثرتخم نام سگارتی او نسبت به من نافرمان شد . چنین به مردم گفت : من شاه در سگارتیه از تخمه هووخشتر هستم . پس از آن من سپاه پارسی و مادی را فرستادم تخمس پاد نام مادی بنده من او را سردار آنان کردم. چنین به ایشان گفتم : پیش روید سپاه نافرمان را که خود را از آن من نمی خواند آن را بزنید . پس از آن تخمیس پاد با سپاه رهسپار شد . با چی ثرتخم جنگ کرد . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بزد و چی ثرتخم را گرفت . [ و ] به سوی من آورد . پس از آن من هم بینی هم دو گوش [ او ] را بریدم و یک چشم [ او ] را کندم . بسته بر دروازه [کاخ ] من نگاهداشته شد . همه مردم اورا دیدند . پس از آن او را در اربل دار زدم .

بند 15- داریوش شاه گوید : این [ است ] آنچه به وسیله من در ماد کرده شد .

بند 16- داریوش شاه گوید : پارت و گرگان نسبت به من نافرمان شدند . خودشان را از آن فرورتیش خواندند . ویشتاسپ پدر من او در پارت بود او را مردم رها کردند [ و ] نافرمان شدند . پس از آن ویشتاسپ با سپاهی که پیرو او بود رهسپار شد . شهری ویشپ ازاتی نام در پارت آنجا با پارتیها جنگ کرد . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا ، ویشتاسپ آن سپاه نافرمان را بسیار بزد . از ماه وی یخن 24 روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان درگرفت .

بند 1- داریوش شاه گوید : پس از آن من سپاه پارسی را از ری نزد ویشتاسپ فرستادم چون آن سپاه نزد ویشتاسپ رسید پس از آن ویشتاسپ آن سپاه را گرفت . [ و ] رهسپار شد . شهری پتی گرب نا نام در پارت آنجا با نافرمان جنگ کرد .

اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا ، ویشتاسپ آن سپاه نافرمان را بسیار بزد . از ماه گرم پد 1 روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان در گرفت .

بند 2- داریوش شاه گوید : پس از آن کشور از آن من شد . این [ است ] آنچه به وسیله من در پارت کرده شد .

بند 3- داریوش شاه گوید : کشوری مرو نام به من نافرمان شد . مردی فراد نام مروزی اورا سردار کردند . پس از آن من دادرشی نام پارسی بنده من شهربان در باختر نزد او فرستادم . چنین به او گفتم : پیش رو آن سپاهی را که خود را از آن من نمیخواند بزن . پس از آن دادرشی با سپاه رهسپار شد . با مروزیها جنگ کرد . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد . از ماه آثری یادی ی 23 روز گذشته بود . آنگاه جنگ ایشان در گرفت .

بند 4- داریوش شاه گوید : پس از آن کشور از من شد . این [ است ] آنچه به وسیله من در باختر کرده شد .

بند 5- داریوش شاه گوید : مردی وهیزدات نام شهری تاروا نام [در ] سرزمینی ی اوتی یا نام در پارس آنجا ساکن بود . او برای بار دوم در پارس برخاست . چنین به مردم گفت : من بردی ی پسر کوروش هستم . پس از آن سپاه پارسی در کاخ [ که ] پیش از این از انشن [ آمده بود ] آن نسبت به من نافرمان شد . به سوی آن وهیزدات رفت ( گروید ) او در پارس شاه شد .

بند 6- داریوش شاه گوید : پس از آن من سپاه پارسی و مادی را که تحت فرمان من بودند فرستادم . ارت وردی ی نام پارسی بنده من او را سردار آنان کردم . سپاه دیگر پارسی از عقب من رهسپار ماد شد . پس از آن ارت وردی ی با سپاه رهسپار پارس شد . چون به پارس رسید شهری رخا نام در پارس در آنجا آن وهیزدات که خود را بردی ی می خواند با سپاه به جنگ کردن علیه ارتوردی ی آمد . پس از آن جنگ کردند . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه وهیزدات را بسیار بزد . از ماه ثورواهر 12 روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان درگرفت .

بند 7- داریوش شاه گوید : پس از آن ، آن وهیزدات با سواران کم گریخت . رهسپار پ ئی شی یا اوادا شد . از آنجا سپاهی به دست آورد . از آن پس به جنگ کردن علیه ارت وردی ی آمد . کوهی پرگ نام در آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من وهیزدات را بسیار بزد . از ماه گرم پد 5 روز گذشته بود . آنگاه جنگ ایشان در گرفت و آن وهیزدات را گرفتند و مردانی که نزدیک ترین پیروان او بودند گرفتند .

بند 8- داریوش شاه گوید : پس از آن ، وهیزدات را و مردانی که پیروان نزدیک او بودند [ در ] شهری اووادئیچ ی نام در پارس در آنجا آنها را دار زدم .

بند 9- داریوش شاه گوید : این [ است ] آنچه به وسیله من در پارس کرده شد .

بند 10- داریوش شاه گوید : آن وهیزدات که خود را بردی ی می خواند او سپاه رخج فرستاده بود . برعلیه وی وان نام پارسی بنده من شهربان رخج و مردی را سردار آنها کرده بود . و چنین به ایشان گفت : پیش روید وی وان را و آن سپاهی را که خود را از آن داریوش شاه می خواند بزنید .

پس از آن ، آن سپاهی که وهیزدات فرستاده بود به جنگ کردن علیه وی وان رهسپار شد . دژی کاپیش کانی نام در آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد . از ماه انامک 13 روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان در گرفت .

بند 11- داریوش شاه گوید : باز از آن پس نافرمانان گرد آمده به جنگ کردن علیه وی وان فرا رسیدند . سرزمینی گندوتو نام در آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسیار بزد . از ماه وی یخن 7 روز گذشته بود آنگاه جنگ ایشان در گرفت .

بند 12- داریوش شاه گوید : پس از آن ، آن مردی که سردار آن سپاه بود که وهیزدات علیه وی وان فرستاده بود با سواران کم گریخت . به راه افتاد . دژی ارشادا نام در رخج از کنار آن برفت . پس از آن وی وان با سپاهی دنبال آنها رهسپار شد . در آنجا او مردانی که نزدیک ترین پیروانش بودند گرفت [ و ] کشت .

بند 13- داریوش شاه گوید : پس از آن کشور از آن من شد . این [ است ] آنچه در رخج به وسیله من کرده شد .

بند 14- داریوش شاه گوید : چون در پارس و ماد بودم باز دومین بار بابلیان نسبت به من نافرمان شدند . مردی ارخ نام ارمنی پسر هلدیت او در بابل برخاست . سرزمینی دبال نام در آنجا به مردم دروغ گفت [ که ] من نبوکدرچر پسر نبون هستم . پس از آن بابلیان نسبت به من نافرمان شدند . به سوی آن ارخ رفتند ( گرویدند ) . او بابل را گرفت . او در بابل شاه شد .

بند 15- داریوش شاه گوید : پس از آن من سپاهی به بابل فرستادم . ویندفرنا نام پارسی بنده من او را سردار کردم . چنین به آنها گفتم : پیش روید آن سپاه بابلی را که خود را از آن من نمی خواند بزنید . پس از آن ویندفرنا با سپاهی رهسپار بابل شد . اهورا مزدا مرا یاری کرد . به خواست اهورا مزدا ، ویندفرنا بابلیان را بزد و اسیر آورد . از ماه ورکزن 11 22 روز گذشته بود . آنگاه آن ارخ را که به دروغ خود را نبوکدرچر می خواند و مردانی که نزدیک ترین پیروان او بودند گرفت . فرمان دادم آن ارخ و مردانی که نزدیک ترین یاران او بودند در بابل به دار آویخته شدند .

بند 1- داریوش شاه گوید : این [ است ] آنچه به وسیله من در بابل کرده شد .

بند 2- داریوش شاه گوید : این [ است ] آنچه من به خواست اهورا مزدا در همان یک سال پس از آن که شاه شدم کردم . 19 جنگ کردم . به خواست اهورا مزدا من آنها را زدم و 9 شاه گرفتم . یکی گئومات مغ بود . او دروغ گفت چنین گفت : من بردی ی پسر کوروش هستم . او پارس را نافرمان کرد . یکی آثرین نام خوزی . او دروغ گفت چنین گفت : من در خوزستان شاه هستم او خوزستان را نسبت به من نافرمان کرد .

یکی ندئیت ب ئیر نام بابلی . او دروغ گفت چنین گفت من نبوکدرچر پسر نبون ئیت هستم او بابل را نافرمان کرد .

یکی مرتی ی نام پارسی . او دروغ گفت چنین گفت: من ایمنیش در خوزستان شاه هستم . او خوزستان را نافرمان کرد .

یکی فرورتیش نام مادی . او دروغ گفت چنین گفت : من خش ثرئیت » از دودمان هوخشتر هستم . او ماد را نافرمان کرد .

یکی چی ثرتخم نام اس گرتی او دروغ گفت چنین گفت : من در اس گرت 12 شاه هستم از دودمان هوخشتر او اس گرت را نافرمان کرد .

یکی فراد نام مروزی . او دروغ گفت چنین گفت : من در مرو شاه هستم . او مرو را نافرمان کرد .

یکی وهیزدات نام پارسی . او دروغ گفت چنین گفت : من بردی ی پسر کوروش هستم . او پارس را نافرمان کرد .

یکی ارخ نام ارمنی . او دروغ گفت چنین گفت : من نبوکدرچر پسر نبون ئیت هستم . او بابل را نافرمان کرد .

بند 3- داریوش شاه گوید : این 9 شاه را من در این جنگها گرفتم .

بند 4- داریوش شاه گوید : این [ است ] کشورهایی که نافرمان شدند . دروغ آنها را نافرمان کرد که اینها به مردم دروغ گفتند . پس از آن اهورامزدا آنها را بدست من داد .هرطورمیل من [ بود ] همانطور با آنها کردم .

بند 5- داریوش شاه گوید : تو که از این پس شاه خواهی بود خود را قویاً از دروغ بپای . اگر چنان فکر کنی [ که ] کشور من در امان باشد مردی که دروغ زن باشد او را سخت کیفر بده .

بند 6- داریوش شاه گوید : این [ است ] آنچه من کردم . به خواست اهورا مزدا در همان یک سال کردم . تو که از این پس این نبشته را خواهی خواند آنچه به وسیله من کرده شده ترا باور شود . مبادا آن را دروغ بپنداری .

بند 7- داریوش شاه گوید : اهورا مزدا را گواه می گیرم که آنچه من در همان یک سال کردم این راست [ است ] نه دروغ .

بند 8- داریوش شاه گوید : به خواست اهورا مزدا و خودم بسیار [ کارهای ] دیگر کرده شد [ که ] آن در این نپشته نوشته شده است به آن جهت

بند 9- داریوش شاه گوید : شاهان پیشین را مادامی که بودند چنان کرده هایی نیست که به وسیله من به خواست اهورا مزدا در همان یک سال کرده شد .

بند 10- داریوش شاه گوید : اکنون آنچه به وسیله من کرده شد آن را باور آید . همچنین به مردم بگو ، پنهان مدار . اگر این گفته را پنهان نداری به مردم بگویی اهورا مزدا دوست تو باد و دودمان تو بسیار و زندگیت دراز باد .

بند 11- داریوش شاه گوید : اگر این گفته را پنهان بداری ، به مردم نگویی اهورا مزدا دشمن تو باشد و ترا دودمان مباد .

بند 12- داریوش شاه گوید : این [ است ] آنچه من کردم . در همان یک سال به خواست اهورا مزدا کردم . اهورا مزدا مرا یاری کرد و خدایان دیگری که هستند .

بند 13- داریوش شاه گوید : از آن جهت اهورا مزدا مرا یاری کرد و خدایان دیگری که هستند که پلید نبودم . دروغگو نبودم . تبهکار نبودم . نه من نه دودمانم . به راستی رفتار کردم . نه به ضعیف نه به توانا زور نورزیدم . مردی که دودمان من همراهی کرد او را نیک نواختم . آن که زیان رسانید اورا سخت کیفر دادم .

بند 14- داریوش شاه گوید : تو که از این پس شاه خواهی بود . مردی که دروغگو باشد یا آن که تبهکار باشد دوست آنها مباش . به سختی آنها را کیفر ده .

بند 15- داریوش شاه گوید : تو که از این پس این نپشته را که من نوشتم یا این پیکرها را ببینی مبادا [ آنها را ] تباه سازی . تا هنگامی که توانا هستی آنها را نگاه دار.

بند 16- داریوش شاه گوید : اگر این نپشته یا این پیکرها را ببینی [ و ] تباهشان نسازی و تا هنگامی که ترا توانایی است نگاهشان داری ، اهورا مزدا ترا دوست باد و دودمان بسیار و زندگیت دراز باد و آنچه کنی آن را به تو اهورا مزدا خوب کناد.

بند 17- داریوش شاه گوید : اگر این نپشته یا این پیکرها را ببینی [ و ] تباهشان سازی و تا هنگامی که ترا توانایی است نگاهشان نداری اهورا مزدا ترا زننده باد و ترا دودمان مباد و آنچه کنی اهورا مزدا آن را براندازد .

بند 18- داریوش شاه گوید : اینها [ هستند ] مردانی که وقتی من گئومات مغ را که خود را بردی ی می خواند کشتم در آنجا بودند . در آن موقع این مردان همکاری کردند پیروان من [ بودند ] ویدفرنا پسر وایسپار پارسی ، اوتان نام پسر ثوخر پارسی ، گئوبروو نام پسر مردونی ی پارسی ، ویدرن نام پسر بگابیگ ن پارسی ، بگ بوخش نام پسر داتووهی پارسی ، اردمنیش نام پسر وهاگ پارسی .

بند 19- داریوش شاه گوید : تو که از این پس شاه خواهی بود دودمان این مردان را نیک نگهداری کن .

بند 20- داریوش شاه گوید : به خواست اهورا مزدا این نپشته را من [ به طریق ] دیگر [ نیز ] کردم . بعلاوه به [ زبان ] آریایی بود هم روی لوح هم روی چرم تصنیف شد . این نپشته به مهر تأیید شد . پیش من هم نوشته هم خوانده شد . پس از آن من این نپشته را همه جا در میان کشورها فرستادم مردم پذیرا شدند.

 

 

 

 

۱۶ تیر ۹۸ ، ۰۷:۳۳ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
anahita amani

گنبد سلطانیه زنجان

گنبد سلطانیه زنجان به دستور اولجایتو یا سلطان محمد خدابنده در بین سال های ۷۰۳ تا ۷۱۳ ساخته شده است. هدف وی از ساخت این بنا انتقال پیکر امام علی (ع) از نجف به سلطانیه بود. گنبد سلطانیه از سه بخش اصلی گنبدخانه، تربت خانه و سرداب تشکیل شده است . ارتفاع گنبد سلطانیه زنجان ۴۸ متر و دهانه میانی آن ۲۵ متر می باشد. این بنا لقب بزرگ ترین بنای آجری جهان و سومین گنبد مرتفع جهان ، پس از سانتا ماریا و ایا صوفیه را  دارد. گنبد سلطانیه در ۱۵ دی ماه ۱۳۱۰ در لیست آثار ملی ایران ثبت گردید.

۰۴ تیر ۹۸ ، ۰۷:۵۷ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
anahita amani

اقامتگاه بوم گردی سرای سنتی هاتف اصفهان

اقامتگاه بوم گردی سرای سنتی هاتف اصفهان در سال 1397 با هدف خدمت رسانی به گردشگران به بهره برداری رسید.  این اقامتگاه متعلق به دوران پهلوی است که قدمت آن به 120 سال پیش باز می گردد. سرای سنتی هاتف در خیابان حافظ، خیابان هاتف، جنب پمپ بنزین هاتف، کوی شماره ۲، آخر بن بست قرار دارد.

 

 

 

 

 

۲۲ خرداد ۹۸ ، ۱۵:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
anahita amani

آرامگاه خواجه نظام الملک

خواجه نظام‌الملک طوسی در سال  ۴۰۸ قمری در توس متولد شد و  بنا به روایتی در بروجرد یا کرمانشاه و در مسیر حرکت لشکر به سمت بغداد در  ۱۰ رمضان سال ۴۸۵ قمری کشته شد. وی از دانشمندان سده چهارم و پنجم هجری قمری بود. در دوره سلجوقیان با عنوان «خواجه بزرگ» و «سید الوزرا»، وزارت آلب ارسلان و پسرش ملک‌شاه سلجوقی را بر عهده داشت. آرامگاه خواجه نظام‌الملک توسی وزیر دانشمند ایرانی دوره سلجوقی، در محله دارالبطیخ اصفهان قرار دارد. آرامگاه خواجه در کنار قبور چند تن از شاهان سلجوقی قرار گرفته است.

 

 

 

۰۷ خرداد ۹۸ ، ۰۹:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
anahita amani

آرامگاه سعدی شیرازی یا سعدیه

ابومحمد مشرف‌الدین مصلح بن عبدالله بن مشرف، متخلص به سعدی، شاعر و نویسنده بزرگ قرن هفتم هجری است. واژه سعدی از نام اتابک مظفرالدین سعد، پسر ابوبکر، پسر سعد، پسر زنگی گرفته شده و استاد سخن، پادشاه سخن، شیخ اجل و استاد، از القاب ویژه این شاعر بزرگ ایرانی به شمار می‌رود. آرامگاه سعدی در ابتدا خانقاه سعدی بوده که او اواخر عمرش را در آنجا می‌گذرانده و سپس در همان جا دفن شده است. برای اولین بار در قرن هفتم توسط شمس‌الدین محمد صاحب‌دیوانی وزیر معروف اباقاخان، مقبره‌ای بر فراز قبر سعدی ساخته شد. در سال ۹۹۸ به دستور یعقوب ذوالقدر، حاکم فارس، خانقاه شیخ ویران شد و اثری از آن باقی نماند. در سال ۱۱۸۷ هجری قمری به دستور کریم‌خان زند، بنایی معروف به عمارتی ملوکانه از گچ و آجر بر بالای آرامگاه سعدی بنا شد. بنایی که در زمان کریمخان ساخته شده بود تا سال ۱۳۲۷ ه.ش. برپا بود. در سال ۱۳۲۹ توسط علی‌اصغر حکمت و انجمن آثار ملی ایران، بنای کنونی به جای ساختمان قدیمی ساخته شد و مراسم افتتاح رسمی آن در اردیبهشت ماه ۱۳۳۱ برگزار گردید؛ که این بنا با اقتباس از کاخ چهل ستون و تلفیقی از معماری قدیم و جدید ایرانی توسط محسن فروغی ساخته شد. آرامگاه سعدی شیرازی در تاریخ ۲۰ آبان ۱۳۵۳ به شماره ثبت ۱۰۱۰٫۳ در انجمن آثار ملی به ثبت رسیده‌ است.

۱۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۵:۵۷ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
anahita amani

آرامگاه حافظ یا حافظیه

خواجه شمس الدین محمدبن بهاءالدین محمد حافظ شیرازی متخلص به حافظ، یکی از محبوب‌ترین شعرای فارسی زبان قرن هشتم هجری قمری است. حافظ در سال ۷۹۲ قمری فوت نمود سنگ قبر حافظ همان سنگ قبر نصب شده در دوره کریم خان زند است. پس از کریم خان زند در سال ۱۲۳۵ و بعد از فوت حافظ، حاکم فارس امارتی به شگل گنبد بر بالای و حوض بزرگی نیز در جلوی آن بنا کرد. علی اکبر فعال اسیری به دلیل رزتشتی بودن اردشیر، کسی که در سال ۱۲۷۸ بارگاه را مرمت کرد و بر بالای آن کوشکی قرار داد، بنای مرمت شده را ویران کرد و تا سال ۱۱۲۸۰ نیز به همین شکل ویران شده باقی ماند تا اینکه در همین سال شاهزاده ملک منصور حاکم فارس کوشکی آهنی به جای چوبی قرار داد. در سال ۱۳۱۰ بر روی دیوار جنوبی این مکان سر در سنگی بزرگی نصب شد. ۶ سال بعد ینی در سال ۱۳۱۶ به دستور شاه به شکل امروزی مرمت و بازسازی شد.

 

۰۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۷:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
anahita amani